سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران خبری

&

حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی به عضویت شورای نگهبان منصوب شد


 

 

  • حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی به عضویت شورای نگهبان منصوب شد

    به گزارش ایسنا، متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج سیداحمد خاتمی دامت توفیقاته

    با عنایت به اینکه جناب آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد یزدی دام‌بقائه پس از سالها حضور ارزنده در مسئولیتهای گوناگون جمهوری اسلامی و عضویت در شورای نگهبان بخاطر عوارض جسمی و کهولت از آن شورای محترم کناره‌گیری کرده‌اند، با تشکر از ایشان جنابعالی را به عضویت در شورای نگهبان منصوب میکنم و مزید توفیقات آن شورا و شخص جنابعالی را از خداوند مسألت مینمایم.

    سیّدعلی خامنه‌ای

    11 آبان 1399

    انتهای پیام



&

بازخوانی پایان حضور گنگسترهای آمریکایی در ایران


 

 

  • بازخوانی پایان حضور گنگسترهای آمریکایی در ایران

    به گزارش ایسنا، امروز 12 آبان ماه سالروز آغاز خروج یا بهتر بگوییم پایان حضور هزاران مستشار نظامی و اقتصادی آمریکایی همزمان با آخرین روزهای سرنگونی رژیم پهلوی در ایران پس از 165 سال است. 60 هزار مستشاری که به قول رهبر فقید انقلاب اسلامی «مفت‌خورهایی به اسم مستشار» به بهانه ایجاد، تجهیز و توسعه امور مالی و نظامی به ایران آمدند اما وقتی طعم شیرین درآمدهای هزاران دلاری در دهه های 30 و 40 و 50 را چشیدند، طمع وابستگی نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران به آمریکا در ذهنشان جرقه زد اما برای عینیت بخشیدن به این هدف نیازمند پیاده کردن طرح مصونیت سیاسی و به دنبال آن  گرفتن امتیاز حق برخورداری از قضاوت کنسولی از مقامات دربار پهلوی بودند که با لابی ها و وعده های اقتصادی متنوع به مقامات سیاسی و درباری وقت موفق به لغو حاکمیت قضایی و سیاسی ایران برای اتباع خود شدند تا با قدرت بسیار بیشتری در سرنوشت علمی، فرهنگی، دانشگاهی، هواپیمایی، کشاورزی، سیاسی، بازرگانی، نظامی، بودجه ای، نظامی، مالیاتی و بانکی، نفت و گاز و پست و تلگراف و تلفن کشورمان دخالت کنند و ایران عزیز را روز به روز وابسته تر و ضعیف تر کنند.

    سر سلسله باز شدن پای آمریکایی ها به ایران کیست؟

    حضور آمریکایی ها در ایران به دوره سلاطین قاجار بر می گردد. دوره ای که پادشاهان قجری برای فرار از فشارها و باج گیری های سیاسی و نظامی روسها و انگلیسی ها و برای تداوم بقاء خود در سپهر سیاسی ایران زمین، به ابرقدرت سوم متمایل شدند. این وضعیت سیاستمداران عهد قاجار را بر آن داشت تا ایالات متحده آمریکا را نسبت به اوضاع داخلی ایران علاقمند کنند. این علاقمندی به ایران در ابتدا با ورود مبلغان مسیحی و به دنبال آنان حضور مستشاران آمریکایی عینیت یافت. در واقع حضور میسیونرهای آمریکایی در ایران نقش بسیار تعیین کننده در ایجاد و تثبیت و توسعه روابط سیاسی بین رژیم  پهلوی و جیمی کارتر داشت.

    دولت آمریکا از سال 1235 هجری شمسی بر اساس حق دول کاملةالوداد از امتیاز کاپیتولاسیون برخوردار بود. طبق این حق هر معاهده‌ای که یکی از دو کشور با دولت سوم منعقد کرد دولت اول هم از آن حقوق و امتیازات برخوردار می شد. آمریکایی ها از همان ابتدای شروع روابط سیاسی با ایران، به طرق مختلف سعی در سوء استفاده و گرفتن امتیازات بیشتر از پادشاهان ایرانی داشتند. سیاستمداران طماع آمریکایی به خوبی می دانستند طرف ایرانی خواهان ادامه رابطه با آنها حتی به قیمت اعطای مجموعه امتیازات مختلفی از طرف شاهان ایرانی بودند.

    اگرچه لغو کاپیتولاسیون روسی توسط رضاخان در سال 1307 آمریکا و کشورهای اروپایی را نیز از حق قضاوت کنسولی محروم کرد اما مانع از توسعه نفوذ آمریکا در ایران نشد چرا که همزمانی این اتفاق با آغاز جنگ جهانی دوم بیش از گذشته موجب حضور روسها و دول غربی در ایران شد و صد البته با سیاست استعماریِ هوشمندانه آمریکایی ها بعد از جنگ جهانی دوم بسیار بیشتر از گذشته موفق شدند موقعیت سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود در ایران را به تحکیم ببخشند.

    اشتیاق وافر محمدرضا پهلوی به آمریکایی ها از اصلی ترین عوامل نفوذ سیاستمداران ایالات متحده در ایران بود. حضور وی در راس هرم قدرت و علاقه خاصش به تجهیز و نوسازی نیروی نظامی کشور تاثیر تعیین کننده ای در حضور مستشاران آمریکایی در ایران داشت. دولت ایران طی سالهای 1332 تا 1340 و پس از آن میلیاردها دلار خرج واردات تأسیسات و تسلیحات نظامی جدید به ایران کردند. البته سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی از این نقطه ضعف پهلویِ پسر نهایت بهره را بردند. کنگره آمریکا در سالهای 1342 و 1343 به طور جدی مسئله مصونیت سیاسی آمریکایی ها در ایران را به بحث گذاشت و اعطای کمک های نظامی به دولت ایران را مشروط به وضع این مقررات در ایران کرد.

    بررسی سخنرانی ها، اظهارات و مصاحبه های مقامات سیاسی  و نظامی عصر پهلوی و آمار و ارقام منابع رسانه ای و دیپلماتیک آمریکایی و اروپایی آن روزگار  حکایت از این واقعیت تلخ دارد که عطش سیری ناپذیر رضا شاه و محمدرضا پهلوی و برخی سیاستمداران درباری برای تجهیز و مدرن کردن ارتش ایران از طریق خرید  سلاحها و تجهیزات نظامی آمریکایی موجب سقوط ایران از چاله روسیه و انگلیس در عصر قاجارها به چاه آمریکایی ها در عصر پهلوی پدر و پسر شد.

    و البته هزینه سیراب کردن این عطش سیری ناپذیر اعطای استقلال و عزت مردم ایران و تقدیم امتیازات سیاسی و اقتصادی و منابع نفتی و گازی کشورمان به قدرتهای سلطه طلب غربی بود و صد البته این نقطه ضعف بزرگ به اهرم بسیار قدرتمندی در دست دیپلماتها و مقامات سیاسی و سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکایی، انگلیسی و رژیم صهیونیستی برای چانه زنی و تحمیل سیاستهای استعماری غرب بر علیه ایران از طریق دامن زدن به سراب تبدیل ایران به ژاندارم منطقه دنبال شد.

    رضا و محمدرضا پهلوی کیک خوشمزه ایران را بین سهام داران خاندان سلطنت و وابستگان دربار پهلوی و مالکان آمریکایی و اروپایی شرکتهای غربی تقسیم کردند و مردم ایران را به وعده شکلاتی کادوپیچ و پر زرق و برق فریب دادند.

    نقش رضا و محمدرضا در محکم شدن پای آمریکایی ها در ایران

    20 مرداد 1301 یعنی دوره رییس‌الوزرایی احمد قوام‌السلطنه و وزارت مالیه خلیل فهیمی که رضاخان کلیه ضمام امور کشور را در کسوت وزیر جنگ تحت کنترل داشت منجر به تصویب لایحه استخدام دکتر آرتور میلسپو به عنوان رییس کل خزانه ایران در چهارمین دوره مجلس شورای ملی شد. مجلس شورای ملی به دست خود میلسپو آمریکایی را تا جانشینی وزیر مالیه کشورمان ارتقاء داد. او از سال 1301 تا 1306 همه کاره مالیه ایران عصر رضاه پهلوی شد.  همراه او 9  آمریکایی  دیگر با حقوق  سالانه 7500 تا 10000 دلار از اواخر سال 1301 مشغول کار شدند. این وضعیت تا مقطع سفر رضا  به خراسان ادامه یافت. او برای خرج سفر تقاضای 100 هزار تومان بودجه از میلسپو کرد اما او این مبلغ را به شاه نداد. این رفتار میلسیو موجب خشم رضا خان و تصمیم به  لغو قرارداد استخدام میلسپو شد.

    بعد از رسیدن رضاخان به رییس‌الوزرایی رابطه او با هیات آمریکایی تیره تر تشدید شد. خالی کردن زیر پای میلسپو توسط رضاخان پنج سال بعد هم طول کشید اما او بالاخره با کمک مجلس شورای ملی توانست در خرداد 1306 همزمان با وزارت مالیه نصرت‌الدوله فیروز فرزند فرمانفرما قرارداد خدمت میلسپو و هیات مستشاری آمریکا را لغو کند.

    اولین درخواست خرید جنگ‌افزارهای آمریکایی توسط میرپنج (سرتیپ)  رضاخان در کسوت همزمان  رییس الوزرایی و وزیر جنگ داده شد اما شرط کاردار سفارت آمریکا در ایران مبنی بر مشروط بودن فروش سلاح در ازای اعزام مربیان و مستشاران نظامی به ایران موجب تن دادن رضاخان به این شرط شد. به اعتقاد رضا شاه و دربار پهلوی آثار مخرب جنگ جهانی اول بر زیرساختهای اقتصادی و نظامی کشور و لزوم سامان‌دهی این اوضاع از طریق متخصصان خارجی  را به وجود آورده بود.

    14 سال بعد و جنگ جهانی دوم وضعیت مشابهی را به وجود آورد. با وجود اعلام بی طرفی ایران متفقین ایران را  در سال 1320 اشغال کردند. با اولتیماتوم دولت بریتانیا رضاشاه مجبور به استعفا و ترک ایران و واگذاری سلطنت به ولیعهدش شد و بدین ترتیب زمام امور کشور به دست محمدرضا افتاد. اگرچه پسر به جای پدر بر تخت پادشاهی نشست، اما شاه جوان به دلیل ناپختگی و ناآشنایی با امور کشورداری نمی توانست نقش خاصی در اداره کشور داشته باشد.

    وضعیت مالیه و خزانه دولت در این دوران وخیم بود. در چنین وضعیتی برخی از سیاستمداران و درباریان پهلوی برای تحکیم موقعیت سیاسی خود و البته از بیم تقسیم شدن ایران در توافق محرمانه دول پیروز در صدد باز کردن مجدد پای مستشاران آمریکایی به ایران شدند.  قوام السطنه در کابینه دوم خود با تنظیم لایحه استخدام دکتر میلسپو درصدد استخدام مستشاران آمریکایی به خرج دولت ایران برآمد.

    بر اساس مفاد لایحه تنظیم شده، حق وضع قوانین و مقررات مخالف با قانون اساسی و مصالح ایران به همراه اختیارات اقتصادی فراوان از جمله امور مربوط به تحصیل اجناس غیرخوارباری، مواد خام، مصنوعات و واردات و صادرات آنها به اضافه طریقه حمل و جابه جایی، انبار کردن و شیوه توزیع آن‌ها به میلسپو واگذار شد. قوام با این ماده قانونی اختیار قانونگذاری را به یک مقام غیرایرانی غیرپاسخگو واگذار کرد. مجلس شورای ملی که برای تصویب این لایحه توسط  آمریکایی‌ها تحت فشار بود لایحه مذکور و اختیارات میلسپو را تصویب کرد و برای محکم‌کاری قرارداد بازرگانی ایران و آمریکا را که در واشنگتن به امضاء رسیده بود را هم  تصویب کرد. بر اساس قرارداد بازرگانی ایران و آمریکا، ایران از درآمدهای گمرکی محروم شد و دروازه های واردات کالا به روی کالاهای آمریکایی باز شد. این قرارداد به قدری خجالت‌آور بود که دولت ایران تا مدت‌ها آن را از محافل اجتماعی کشور پنهان می‌کرد.

    با تصویب این لایحه و قرارداد در مجلس شورای ملی دخالت های دکتر آرتور میلسپو در مسایل مالی و غیرمالی ایران آغاز شد. یکی از اقدامات میلسپو استخدام 60 مستشار جدید آمریکایی بود که در همان سال اول به تصویب مجلس رسید و خیال میلسپو که قصد داشت افراد بیشتری از آمریکا استخدام و در مناصب حساس و کلیدی قرار دهد، آسوده شد. به دنبال این تصمیم با تصویب آیین‌نامه‌ای خرید و فروش آرد و گندم را  ممنوع کرد و باعث افزایش ناگهانی قیمت شد.

    تصمیمات میلسپو رفته رفته موجب بحران اقتصادی و افزایش نارضایتی سیاسی در کشور شد. چنین وضعیتی تداوم قرارداد میلسپو برای مدت طولانی‌تر را غیرقابل توجیه کرد از این رو  با قدرت گرفتن مرتضی قلی‌خان بیات، کابینه او در اولین اقدام اختیارات میلسپو را لغو کرد و مبارزه مجلس شورای ملی برای لغو قرارداد وی از  فروردین سال 1323 آغاز شد و بر اساس طرح دکتر مصدق که در آن زمان نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود، الغای اختیارات اقتصادی میلسپو به تصویب رسید، البته میلسپو تسلیم نشد و دولت آمریکا در حمایت از او از تحویل ارزاق ضروری مردم که در بنادر جنوب کشور بود، خودداری کرد.

    دولت ایران چاره ای جز مذاکره با طرف آمریکایی ندید. میلسپو پس از مذاکرات فراوان قول بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم در آینده‌ای نزدیک را داد و شرط کرد که اگر این طور نشد 11 ماه بعد قرارداد و امتیازات اقتصادی اش لغو شود که همین طور هم شد و  وعده های میلسپو توخالی درآمد و پس از کش و قوس‌های فراوان سرانجام وی و مستشاران آمریکایی همراهش ایران را ترک کردند.

    مغایرت در آمار و ارقام آمریکایی ها از تعداد مستشارانشان در ایران

    بر اساس خاطرات سیاسمتداران آمریکایی عصر پهلوی تعداد مستشاران فنی وابسته به سفارت آمریکا در تهران در دی 1330 کمتر از 10 نفر بود که این تعداد پس از سقوط دولت دکتر محمد مصدق افزایش چشمگیری پیدا کرد. تعداد مستشاران آمریکایی در آبان 1332 به 133 نفر افزایش یافت که این تعداد تا سال 1349 به حدود 8000 نفر و تا اوایل سال 1357 بالغ بر 50 هزار نفر شد.

    رابرت گراهام مؤلف کتاب ایران سراب قدرت در این باره چنین نوشت: «با مجاز کردن فروش سلاح‌های پیچیده به مقادیر بی‌سابقه به ایران، آمریکا خود را متعهد کرد که این سلاح‌ها را مورد استفاده قرار دهد. این امر به معنای حضور کاملا مشهود آمریکا در ایران به‌وسیله‌ فرستادن تعداد بسیار زیاد افراد نظامی، غیرنظامی و مشاور برای جبران کمبود شدید نیروی انسانی ماهرِ لازم برای کاربردی کردن این سلاح‌ها بود. در سال 1355  معلوم بود اکثریت 24 هزار آمریکایی که در ایران هستند، نظامی و یا وابسته به امور نظامی هستند. انتظار می‌رفت که به علت خرید اسلحه از آمریکا این تعداد تا سال  1359  به 50 تا 60 هزار نفر برسد بنابراین اعتبار نظامی ایران صرفاً به قیمت از دست رفتن استقلال ایران تمام شد.

    ارواند آبراهامیان هم در کتاب ایران بین دو انقلاب با اشاره به تعداد تکنسین‌ها و مستشاران آمریکایی و اروپایی در ایران آورد: «تعداد آنان در سال 1345  کمتر از 10000 نفر بود اما در سال 1356 به 60000 نفر افزایش یافت.

    ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران تعداد مستشاران آمریکایی در ایران را بالغ بر 35 هزار نفر اعلام کرد و افزود:«همه آنها به استثنای حدود 2000 نفر وابسته به شرکت‌ها و مؤسسات خصوصی آمریکایی بودند».

    تالکوت پارسونز، جامعه‌شناس آمریکایی نیز با اشاره به تعداد انگلیسی‌های ساکن در ایران، گفت: «بین 15 تا 20 هزار انگلیسی در ایران ساکن بودند که شرکت‌های پیمانکاری مختلفی را تشکیل داده بودند و در رشته‌های گوناگون از جمله ساختمان، نیروگاه‌های برق و تأسیسات نظامی و دریایی، اسکله و کارگاه و مجتمع‌های ساختمانی اشتغال داشتند.»

    کن فالت نویسنده انگلیسی کتاب فرار عقاب‌ها هم ‌نوشت: «چند ماهی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که تمام کنترل خودش را بر اوضاع ایران از دست داده بود، از ترس حمایت‌های ضد آمریکایی مجبور شد تا تعداد 35 هزار مستشار نظامی و غیرنظامی خود را تا آذر 1357 از ایران خارج کند و برای تخلیه حدود 12 هزار  آمریکایی باقی مانده در تهران، خواب به چشم خود راه ندهد».

    روزنامه اینترنشنال هرالد تریبیون، چاپ نیویورک در تاریخ 24 تیر1357 در گزارشی مفصل، نوشت: «آمار درجه‌دارانی که برای آموزش نیروی زمینی ایران وارد این کشور شده‌اند، طی دو سال، از رقم 530 نفر، به 8000 نفر رسیده است البته برخی از این درجه‌داران همراه با خانواده‌هایشان به ایران آمده بودند و بزهکاری در میان آنان به معضلی جدی تبدیل شده بود.»

    این گزارشگر آمریکایی نوشت: «یکی از اعضای اداره کارگزینی شرکت بل (تولید بالگرد و نگهداری آن) کسانی را که شرکت وی به ایران آورد این چنین توصیف کرد: «این‌هایی که شما در این جا می بینید، نظامیان و شاغلین سابق ارتش آمریکا هستند و افرادی هستند که سایگون (پایتخت ویتنام) را دوست دارند. از سربازان قدیمی هستند که نمی‌دانند چگونه روزی خود را تأمین کنند اما از وقتی به این جا آمده‌اند حقوق‌های خوبی به آنان پرداخت می شود.» یکی از دوستان این فرد هم اضافه کرد: «من نمی‌دانم چرا ما این‌قدر کارمندان خود را از زندان‌های «تگزاس» و «تنسی» انتخاب و استخدام کردیم؟ این‌ها یک مشت آدم سنگدل و بی‌رحم هستند که از افراد دائم‌الخمر و ناراحت تشکیل شده‌اند و اغلب سابقه بازداشت دارند زیرا زد و خورد و دعوا کرده‌اند و در ملأعام دزدی و شرارت می‌کنند.»

    یک مقام آمریکایی مستقر در ایران هم به خبرنگار هرالد تریبیون گفت: «یکی از همین درجه‌داران، بدون توجه به اعتقادات مذهبی مردم ایران، با موتور سیکلت وارد یک مسجد قدیمی در اصفهان شد. آنان حتی حاضر نبودند به تولیدات غذایی ایرانی لب بزنند و همه مایحتاجشان، از تخم‌مرغ گرفته تا شیر و پنیر به صورت هفتگی یا روزانه با هواپیماهای سی 130 وارد ایران می‌شد و البته پرداخت همه هزینه‌ها با دولت ایران بود.»

    با وجودی که آمار منابع آمریکایی و اروپایی اختلاف فاحشی با یکدیگر داشت اما تحقیقات مجلس سنای آمریکا نشان داد  تعداد مستشاران با احتساب خانواده‌هایشان در سال 1357 بین 40 تا 50 هزار نفر بود. بر اساس تحقیقات سنای آمریکا، تعداد مستشاران آمریکایی در ایران از 16هزار نفر در سال 1351 به 24 هزار نفر در سال 1355 و  به 50 هزار نفر در سال 1357 افزایش یافته بود. همچنین در این گزارش تاکید شده بود که تعداد آمریکایی‌ها در ایران می‌بایست به‌واسطه‌ی خریدهای کلان اسلحه از آمریکا، تا سال 1359 به 60 هزار نفر بالغ میشد که این عدد به‌معنای رشد 10 هزار نفری در سال بود.

    حالا بهتر می توان فهمید که چرا امام خمینی (ره) تا این اندازه بر قطع وابستگی به آمریکا تاکید داشتند.

    بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در تاریخ 27 آبان 1357 گفتند: «وقتی به ارتش نگاه می‌کنیم، یک ارتشی است تحت فرمان مستشاران آمریکا. ما ارتش داریم؟ ارتشی که استقلال ندارد، خودش نمی‌تواند یک کاری را انجام بدهد، مستقل نیست در کارش، 60 هزار مفت‌خور آمریکایی آمده به اسم مستشار، حالا دیگر چه می‌کنند، من نمی‌دانم، اما ارتش ما تحت نظر آنهاست، پس ما ارتش هم نداریم. چه چیز ما داریم؟ ایران چه چیز دارد؟»

    انتهای پیام



&

ویدئو / سخنرانی مقام معظم رهبری در سالروز ولادت پیامبر اسلام (ص)


 

 


&

تاریخچه یک نطق کذایی و دولت نظامی


 

 

  • تاریخچه یک نطق کذایی و دولت نظامی

    به گزارش ایسنا، آیا با یک بام و دو هوای سوگند شاهانه و حکومت نظامی می توان امام امت و توده های به پا خواسته مردم را فریب داد؟ دروغِ دروغگو را با قسم حضرت عباس هم نمی توان پنهان کرد چون دم خروس از زیر لباس همسایهِ دزد بیرون زده و قابل مخفی کردن نیست.

    ماجرای قسم حضرت عباس و دم خروس

    ماجرا چه بود؟ محمدرضا پهلوی 26 شهریور 1320 برای بر تن کردن ردای سلطنت و ادای سوگند به مجلس شورای ملی رفت اما سوار شدنش بدون هر نوع تشریفات بود حتی مثل مسافران عادی هم نتوانست سوار بر خودرو شود. محمدرضای 22 ساله به توصیه محمدعلی فروغی یار با وفا و آخرین نخست وزیر رضا شاه با لباس شخصی سوار بر یک اتومبیل کرایسلر قدیمی شد. او بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان شد و از دری که خدمه مجلس تردد داشتند به داخل مجلس برده شد چون شرایط سیاسی کشور به شکلی بود که هر آن احتمال دستگیر شدنش توسط نیروهای متخاصم روس و انگلیس زیاد بود.

    او پس از قرار گرفتن پشت تریبون مجلس شورای ملی این چنین سوگند خورد: «سوگند به کلام‌الله مجید و خداوند تبارک و تعالی. من خداوند متعال را گواه گرفته، به کلام‌الله مجید و هر آنچه در نزد خداوند محترم است قسم یاد می‌کنم که تمام عمر خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت و ایران را نگهبان و طبق آن و قوانین سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنی‌عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته و منظوری جز سعادت و عظمت دولت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ملت ایران توفیق می‌طلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد می‌نمایم.»

    حالا او پس از 37 سال و در آخرین ماههای عمر سلطنتش که صدها نفر را روانه قبرستانها و گلزار شهدا کرده بود و هزاران نفر را به دست جلادان و شکنجه گران بی رحم ساواک سپرده بود و خانواده های بسیاری را بی پدر و مادر و جوان کرده بود، بار دیگر پشت تریبون رفت و مجددا قسم خورد. او با اعتراف به خطاها و اشتباهات گذشته، از مردم عذرخواهی کرد و از روحانیون که زمانی عامل عقب افتادن ملت می خواند، استمداد طلبید اما در همان روز ارتشبد غلامرضا ازهاری را مسؤول تشکیل کابینه نظامی کرد.

    دو واقعه تاریخی مذکور این شعر مولانا را به یاد می آورد که «یکی پرسید اُشتر را که هی - از کجا می‌آیی ای اقبال پی / گفت از حمام گرم کوی تو - گفت خود پیداست در زانوی تو». مولانا در این حکایت به دروغ گفتن با وجود نشانه های آشکار اشاره دارد.

    خطابه ای که شاه آن را «نطق کذایی» نامید

    نویسنده آخرین خطابه محمدرضا شاه یعنی عبدالرضا قطبی، پسر دایی فرح دیبا بود. براساس اسناد موجود متن این نطق با دست خط شخص قطبی به تلویزیون فرستاده شد و در اختیار شاه قرار گرفت. شاه که تا لحظه آخر از جزییات این خطابه خبر نداشت به محض خواندن، نارضایتی و مخالفتش را با قرائت آن اعلام کرد ولی قطبی و سیدحسین نصر او را چنین توجیه کردند که «حرفهای اعلیحضرت باید شبیه حرفهای مردم باشد» و این چنین محمدرضا راضی به خواندن این پیام شد. شاه همواره پس از آن این نطق را به عنوان «نطق کذایی» یاد کرد.

    از آنجا که این خطابه به دست قطبی به دفتر مدیرعامل سازمان رادیو و تلویزیون ملی ارسال شده بود، یکی از نزدیکان قطبی در دفتر مدیرعامل در پیامی برای قطبی ارسال متن خطابه با دستخط خودش را کاری نامتعارف حتی خطرناک توصیف کرد. او در این پیام نوشت: «رضاجون، به هیچ‌وجه صلاح نیست کسی بفهمد یا حتی احتمال بدهد که تو نطق را نوشته‌ای. کم کسانی نیستند که از شاه تنفر دارند و به هر قیمتی مایلند از بین برود و اشتباهات خود را تکرار کرده و منفور همه شود. اگر بدانند تو این کلمات را نوشته‌ای به خصوص از آنجا که بسیار مؤثر و دلنشین بود، تصور خواهند کرد که تو مغز متفکر ایشان هستی و در نتیجه هدف خواهی شد. صحیح نبود که دستخط خود را به TV بدهی؛ بالاخره خواهند فهمید یا مگر آنکه آن قدر از زندگی دلزده شده و کماکان آرزوی همیشگی خود را برای فدا شدن در راه وطن داشته باشی که خود را اینچنین در خطر انداخته ای.»

    پسر دایی فرح دیبا متن خطابه را اینگونه نوشته بود: «ملت عزیز ایران، در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد.

    متاسفانه در کنار این انقلاب دسیسه و سوءاستفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب و هرج و مرج و شورش نیز به بار آورد. موج اعتصابها نیز که بسیاری از آنها بر حق بوده اخیرا ماهیت و جهت یافت تا چرخهای اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد، تا عبور و مرور روزانه و تامین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود. ناامنی، اغتشاش و شورش و کشتار در بسیاری از نقاط میهن مان به جایی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست.

    در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط و هرج و مرج و آشوب و کشتار، و به منظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، بناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم.

    من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نا مقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود و اما من به نام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد می‌شوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است به صورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.

    من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای به دست آوردنش قربانی داده‌اید، تضمین می کنم، که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار به سوگندهای خود بوده و هست، باید با همکاری شما هموطنان عزیم این نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملی بعدی که استقرار و آزادی‌ها، اجرای اصلاحات و به خصوص برقراری انتخابات آزاد را بر عهده خواهد داشت در اسرع وقت کار خود را شروع کند.

    من و شما در این سی و چند سال وقایع حساسی را دیده ایم و خطرات بسیار را پشت سر گذاشته ایم، امیدوارم در این لحظات حساس و خطیر وسرنوشت ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنایات خود فرماید، تا بتواینم در کنار هم به هدفهای اصلی که آسایش و رفاه و آزادی و سربلندی و ایران و ایرانی است برسیم.

    من اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلامی و به خصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنماییهای خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از رهبران فکری جوانان می خواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می خواهم که با راهنمایی‌های آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و به خود و به میهنشان لطمه وارد سازند.

    من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست، می خواهم تا میهن مان را به خون و آتش نکشید و به امروز و خود و فردای ایران ضرر نزنید. من از شما رهبران سیاسی جامعه می خواهم تا به دور از اختلافهای عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید.

    من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوشش های خود چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت در می آوردند می خواهم، تا با فعالیت هر چه بیشتر در حفظ و احیای اقتصادی کشور بکوشید.

    من از همه شما هموطنان عزیزم می خواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم. بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم. و برای حفظ تمامیت ارضی وحدت ملی، و حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادیهای اساسی و پیروزی و تحقق خواسته ها و آرمانهای ملت ایران همراه شما خواهم بود.

    امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاء الله تعالی.»

    «نطق کذایی» و دولت نظامی

    محمدرضا شاه به فاصله کوتاهی از این خطابه که آن را «نطق کذایی» خواند ارتشبد ازهاری 69 ساله را مامور تشکیل کابینه نظام کرد. او هم با عجله کابینه 9 نفره ای را که چهار نفرشان از وزرای دولت شریف امامی و پنج نفرشان از فرماندهان نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی بودند به شاه معرفی کرد و پس از تأیید شاه در 27 آبان 1357 و تکمیل بقیه اعضای کابینه به مجلس شورای ملی فرستاد و موفق شد با  191 رای موافق و 27 رای مخالف از این مجلس رای اعتماد بگیرد.

    در دولت نظامی ازهاری، ارتشبد عباس قره باغی وزیر کشور، امیرخسرو افشار قاسملو وزیر امور خارجه، حسین نجفی وزیر دادگستری، ارتشبد عباس قره باغی سپس حسنعلی مهران وزیر امور اقتصادی و دارایی، ارتشبد رضا عظیمی وزیر جنگ، دریاسالار کمال الدین میرحبیب اللهی سپس  محمدرضا عاملی تهرانی وزیر آموزش و پرورش، کریم معتمدی وزیر پست، تلگراف و تلفن، حسن شالچیان وزیر راه، دریاسالار کمال الدین میرحبیب اللهی سپس محسن فروغی وزیر فرهنگ و هنر، امیرحسین امیرپرویز وزیر کشاورزی و عمران روستایی، محمدحسن مرشد وزیر بهداری، ارتشبد غلامعلی اویسی سپس سپهبد باقر کاتوزیان وزیر کار و امور اجتماعی، سپهبد خلبان امیرحسین ربیعی سپس منوچهر بهروان وزیر مسکن و شهرسازی،  سپهبد دکتر ابوالحسن سعادتمند وزیر اطلاعات و جهانگردی، سپهبد ایرج مقدم وزیر نیرو، دریاسالار کمال الدین میرحبیب اللهی سپس دکتر شمس الدین مفیدی وزیر علوم و آموزش عالی، محمدرضا امین وزیر صنایع و معادن، احمد معمارزاده وزیر بازرگانی، عزت الله همایون‌فر سپس دکتر مصطفی پایدار وزیر مشاور در امور اجرایی، احمد ناظمی وزیر مشاور در امور پارلمانی، مرتضی صالحی وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه، علینقی کنی سپس محسن شریعتمداری  وزیر مشاور و سرپرست اوقاف، علی فرداد معاون نخست وزیر منصوب شدند.

    ابراهیم یزدی بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمه ژنرال‌های ارتش شاهنشاهی در این خصوص نوشت: «پس از آنکه تلاش‏های شاه و دولت‏های خارجی ذیربط در تشکیل یک دولت ائتلافی ملی در چارچوب حفظ شاه و سلطنت، حتی با قبول تز «شاه سلطنت کند، نه حکومت» شکست خورد ازهاری در 15 آذر 1357 در مجلس سنا اظهار داشت که سر و صدای شب‌های تهران واقعی نیست بلکه صدای نوار است، مردم این سخنان او را در تظاهرات بعدی با این شعار پاسخ دادند: «ازهاری بی چاره بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.» بی‌ثمر ماندن تلاش‌های دولت نظامی منجر به تمایل ازهاری برای برکناری از این پست حساس شد و سرانجام بعد از 55 روز با این عنوان که سکته کرده و بیمار است، از نخست‌وزیری کناره گرفت و جای خود را به شاپور بختیار داد.

    غلامرضا ازهاری در سال 1288 هجری شمسی در شیراز متولد شد و پس از گذراندن مقطع ابتدایی و متوسطه در سال 1312 به دانشکده افسری رفت و یک سال بعد با درجه ستوان دومی وارد ارتش شاهنشاهی شد و در سال 1316 با درجه سرهنگی به پست معاونت فرماندهی دژبان مرکز منصوب شد. در سال 1328 برای گذراندن دوره آموزش عالی به آمریکا اعزام شد و پس از بازگشت در سال 1330 دوره یک ساله فرماندهی ستاد را در دانشگاه جنگ گذراند و به درجه سرتیپی ارتقاء یافت.

    وی در طول خدمت نظامی مدال‌های متعددی مانند نشان درجه یک و دو همایون، نشانهای لیاقت، افتخار، خدمت، کوشش، ورزش، سپاس، پاس، 28 مرداد و سنتو دریافت کرد و عهده دار پستهایی نظیر فرماندهی، ریاست دانشگاه نظامی نیروی زمینی و ریاست رکن یک و آجودانی مخصوص شاه بود.

    در سابقه خدمتی غلامرضا ازهاری آمده است: دوره کالج فرماندهی ارتش آمریکا را به پایان رساند. پس از کودتای 28 مرداد 1332 که ارتش زیر سلطه مستشاران آمریکایی بود به دفعات به آمریکا اعزام شد و دوره‌های ستاد و اطلاعات را پشت سر گذاشت. در سال 1336 به فرماندهی لشکر کرمان و پس از آن به فرماندهی لشکر سبزوار و دو سال بعد به درجه سرلشکری ارتقا یافت و سپس به فرماندهی دانشکده جنگ منصوب شد. در سال 1341 به ستاد فرماندهی نیروی زمینی منتقل شد و سال بعد با درجه سپهبدی به فرماندهی سپاه غرب ارتقا یافت. در سال 1345 نماینده نظامی ایران در گروه نمایندگان پیمان نظامی سنتو شد. از سال 1348 تا 1350 جانشین رییس ستاد ‌ارتش بود. وی در دوران ریاست ارتشبد فریدون جم بر ستاد ‌ارتش، خود را بازنشسته کرد اما با برکناری ارتشبد فریدون جم در سال 1350 با درجه ارتشبدی مجددا به خدمت دعوت شد و تا آبان 1357 ریاست این ستاد را به عهده داشت.

    با گذشت چند روز از رای اعتماد چهره واقعی دولت ازهاری ظاهر شد و اوضاع سیاسی رژیم بحرانی‌تر از قبل شد. تظاهرات و راهپیمایی‌ها افزایش یافت، اعتصابات در ادارات و کارخانجات گسترده‌تر شد، بازارها و مدارس تعطیل شد، کارکنان روزنامه‏ های کیهان و اطلاعات به عنوان مهم‏ترین نشریات آن روز همراه با چند روزنامه دیگر به جمع اعتصاب‏ کنندگان پیوستند، کارکنان رادیو و تلویزیون دست از کار کشیدند و اکثر بانک‏های کشور نیز به خاطر اعتصاب کارکنان تعطیل شدند. سرکوب خونین مردم توسط دولت نظامی ادامه یافت. نخست‌وزیر در اولین گام حکومت نظامی اعلام و مطبوعات را توقیف و ساختمان رادیو و تلویزیون ملی را تصرف کرد که این مسئله باعث اعتصابات نویسندگان و تعطیلی روزنامه‌ها و بیکاری شدن کارکنان رادیو و تلویزیون شد. ماموران نظامی ازهاری در بعضی روزنامه‌ها مستقر شدند تا کنترل مستقیم تری در تعطیلی آنها داشته باشند.

    نقطه اوج این قیام تظاهرات میلیونی و تاریخی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی در روزهای 19 و 20 آذر 1357 در سراسر کشور بود و دولت ازهاری نتوانست واکنش جدی از خود نشان دهد. میلیون‏ها نفر از مردم معترض در راهپیمایی‏های ضد شاه در تهران و شهرهای دیگر شرکت کردند.

    یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب این واقعه را این چنین روایت کرد: «در محرم 1357 ازهاری با تشدید حکومت نظامی اجازه برگزاری هیچ گونه تظاهراتی را در سطح شهر نداد اما مردم با فرمان رهبرشان، امام خمینی و بزرگان دیگر به خیابان‌ها آمدند و دستورات دولت ازهاری را زیرپا گذاشتند. رژیم از ترس اینکه در روز تاسوعا و عاشورا اوضاع وخیم‌تر شود، عقب‌نشینی کرد و کوشید همانند شب عید فطر با مخالفان سازش کند بنابراین سنجابی، فروهر و 470 زندانی دیگر را آزاد کرد و اجازه داد در همه شهرها مراسم سوگواری برگزار شود.»

    ازهاری در گام دوم برای آرام کردن اعتراضات مردمی، 12 دولتمرد معروف رژیم پهلوی از جمله نعمت الله نصیری، منوچهر آزمون، عبدالعظیم ولیان، داریوش همایون، غلامرضا نیک‌پی و امیرعباس هویدا را دستگیر و روانه زندان کرد.

    بر اساس روایت ماموران شاه، غلامرضا ازهاری در 30 آذر 1357  سکته قلبی زد و در 11 دی 1357 استعفا داد و چند روز بعد به بهانه درمان  قلب‏ از ایران به واشنگتن گریخت و 23 سال بعد در تاریخ 14 آبان 1380 در اثر سرطان مُرد.

    واکنش رهبر فقید انقلاب به دولت نظامی شاه

    فردای انتصاب ازهاری به عنوان رییس دولت رژیم پهلوی، خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس سراغ امام امت در نوفل لوشاتو رفت و نظر ایشان دربار? دولت نظامی منصوب شاه جویا شد. امام خمینی هم پاسخ داد: «توطئه جدید شاه یعنی انتصاب دولت نظامی برای کشتار بیشتر و تسلیم مردم ایران است، که نه تنها راه برای شاه نیست، بلکه هم شاه و هم حامیان وی را در بن بست بدتری قرار می دهد.»

    وی در سوالی دیگر از امام پرسید آیا انتصاب این دولت، سقوط و سرنگونی رژیم فعلی را آسانتر و یا مشکلتر می کند، که امام پاسخ دادند: «آنچه مسلم است سرنگونی رژیم را قطعی تر می کند.»

    خبرنگار تلویزیون «سی. بی. اس» آمریکا هم سراغ امام رفت درباره نطق شاه پرسید. امام به ایشان هم گفتند: «تغییر دولتها تأثیری در نهضت عمومی مردم ایران ندارد. دولتها، چه دولت نظامی باشند و چه دولتهای دیگر، نمی توانند مسائل را حل کنند؛ یعنی قیامی که از مردم صادر شده، این قیام را بشکنند. حرفهای شاه هم حرفهایی است که دیگر ملت از او نمی پذیرند. این مطالبی که حالا گفته و تعهدی که داده است، آغاز سلطنتش هم این تعهد را داد و قسم خورد؛ تعهد را داد و خلاف کرد. اکنون دیگر این تعهدات اثری ندارد. ایشان بدون اینکه خودشان را خیلی زحمت دهند، باید بروند تا ملت خودش تکلیف کشور را تعیین کند.»

    رهبر فقید در مصاحبه دیگری با کانال دو رادیو و تلویزیون آلمان در همان روز بیان کردند: «با این حکومت نظامی، مردم همان رفتار را می‌کنند که با حکومت های دیگر کردند و این دست و پا کردنها در ایران، دیگر هیچ رنگی ندارد و فایده ای برای شاه ندارد. شاه باید برود و چاره‌ای جز این نیست.»

    ایشان در مصاحبه دیگری که در نوفل لوشاتو با خبرنگاران داشتند درباره خطابه شاه و دولت نظامی ازهاری تصریح کردند: «کار شاه جز فریب و نیرنگ نیست و گمان کرده است به صرف اعتراف، ملت از او دست برخواهد داشت. دیگر این که اگر مجرمی به گناه خود اعتراف کند، برحسب اعترافش باید محاکمه و مجازات شود. دلیل دیگر این که به دروغ می‌گوید پیام انقلاب شما را شنیدم. اگر شنیده است، که حتما شنیده، پیام ملت این است که شاه و همه خاندانش باید کنار بروند.»

    امام خمینی به مناسبت روی کارآمدن دولت نظامی و کشتار 13 آبان دانشگاه تهران، طی پیامی خاطرنشان کردند: «من از جنایاتی که اخیرا با فرزندان اسلام در دانشگاه‌ها نموده‌اند در سوگم. من از دانشجویان عزیز که در راه اسلام و کشور فدایی داده‌اند و در مقابل شاه با مشتی گره کرده ایستاده‌اند و او را محکوم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. عزیزان من از این هیاهوی نظامی نهراسید، که نمی‌هراسید. شما ملت شجاع ثابت کردید که این تانک‌ها و مسلسل‌ها و سرنیزه‌ها زنگ زده است و با اراده آهنین ملت نمی‌تواند مقابله کند. ... ملت هوشمند ایران نه از چماق و سرنیزه هراس دارد و نه از این خدعه و نیرنگ و فریب.»

    بنیانگذار جمهوری اسلامی همچنین در سخنرانی برای گروهی از ایرانیان مقیم نوفل لوشاتو اظهار کردند: «... مردم حکومت نظامی را دیده‌اند. دیگر چیز عجیبی نیست که حالا به چشم مردم عجیب بیاید و بترسند. ... دیگر عادی مردم است. کسی خیال نکند حکومت نظامی راه حل است؛ یا امریکا مثلا خیال نکند به این که کودتای نظامی بشود، رژیم را می ‌برد و نظامیان را سرکار می آورد. مگر می‌شود؟!»

    اتهای پیام



نظر
&

مرزبانی مرجع امنیت را حاکمیت تلقی می کند


 

 

  • مرزبانی مرجع امنیت را حاکمیت تلقی می کند

    به گزارش ایسنا، سردار " احمد علی گودرزی" در همایش ملی ابعاد نظری و کاربردی توسعه و امنیت پایدار مناطق مرزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت ویدئو کنفرانس، اظهار داشت: امنیت ملی یکی از مهم ترین و حیاتی ترین بحث های موجود در هر کشور است که به طور کلی به شیوه حفاظت از ارزش های یک ملت و جلوگیری از آسیب رسیدن به آن ارزش ها بحث می کند.

    وی با اشاره به یکی از وظایف مهم مرزبانی "استیفای حقوق مرزنشینان و دولت" افزود: مرزبانی مرجع امنیت را حاکمیت قلمداد می‌کند لذا برای مرزبانی حراست و پاسداری از سرحدات کشور بسیار مهم تلقی می شود.

    سردار گودرزی در ادامه تصریح کرد: مرزبانی با پیوند و مشارکت منافع مرزنشینان با مرز و توسعه مناطق مرزی سعی می کند مرزنشینان را به نوعی به مقوله امنیت وارد و امنیت را نهادینه کند.

     وی امنیت و توسعه در آمایش مناطق مرزی را لازم و ملزوم یکدیگر دانست و گفت: آمایش سرزمین در حقیقت پیش نیاز برنامه ریزی برای توسعه پایدار بوده و تامین امنیت برای توسعه است و در مرحله بعد این توسعه است که بر روی امنیت تاثیرگذار است.

    این مقام ارشد در مرزبانی ناجا با اشاره به نقش موثر مرزنشینان در تامین امنیت مرزها تصریح کرد: مسائل مربوط به امنیت و دفاع از کشور و توسعه پایدار در مناطق مرزی به عنوان برنامه ای امید بخش می تواند برای تحقق توسعه پایدار و امن در مناطق مرزی تلقی شود.

    سردارگودرزی با تاکید بر رویکرد دفاعی، نظامی، امنیتی، انتظامی و اجتماعی در مرزبانی عنوان کرد: مناطقی پایدار هستند که با دفاع از خود پایدار مانده و در حال توسعه هستند.

    بر اساس گزارش سایت پلیس، فرمانده مرزبانی ناجا با اشاره به تهدیدات پیرامونی کشورمان خاطر نشان کرد: توسعه پایدار در فضاهای مناطق مرزی زمانی تحقق پیدا می کند که آن فضاها از امنیت کافی برای سکونت و فعالیت برخوردار باشند از سویی توجه به مناطق مرزی مورد تاکید مقام معظم رهبری امام خامنه ای "مدظله العالی" است که باید مورد اهتمام قرار بگیرد.

    انتهای پیام